دربارۀ کتاب نفس های پرتپش
«شیدا» در گیرودار عشقی مجهول و یکطرفه، عشقی که کسی از آن اطلاعی ندارد و آن را در سینه دفن کرده با خود دستوپنجه نرم میکند. از يکسو خود او نیز خبری از ازدواج اجباری که پدر و عمویش برایش ترتیب دادهاند، ندارد، اما پدر و عمو میخواهند به هر شکلیشده شیدا را بر سر سفره عقد با پسرعمویش «یوسف» بنشانند. شیدا از نارضایتی زنعمویش خبر دارد، از اينرو با مهارت و به قصد برهم زدن این ازدواج با او دستبهیکی کرده و در لحظه برملا شدن ماجرا شیدا از ترس پدر و عمو و به اجبار با پسر همسایهشان که همه مردم او را یک دیوانه میپندارند فرار میکند و... .