دربارۀ کتاب جنگ جهانی پنجم
در همسایگی پسری نوجوان به نام «آرمان»، خانوادهای که به تازگی به محلشان آمدهاند زندگی میکنند. آرمان از این خانواده خوشش نمیآید، تا اینکه دوست آرمان با او تماس میگیرد و او را برای بازی فوتبال دعوت میکند. در زمین بازی پسر همسایه جدید هم حضور دارد، اتفاقاتی که در زمین بازی میافتد سؤالهای زیادی را در ذهن آرمان ایجاد میکند، آن شب آرمان مردی را میبیند که صورتش کاملا سوخته و عصایی کوتاه در دست دارد که هرچه زیرِ لب میگوید نوک عصا آتش میگیرد و خاموش میشود و... .