دربارۀ کتاب من دیوانه نیستم
این داستان، روایت زندگی دختری به نام «پریا» است. پریا که در تیمارستان زندگی میکند، پرستاری به نام «ملیحه» از او مراقبت میکند. پریا هر شب کابوس میبیند و ملیحه از او میخواهد که با او صحبت کند اما پریا سکوت را به حرف زدن ترجیح میدهد. او کمکم به مرور خاطراتش میپردازد از روزی که رابطهاش با «مهرداد» که بسیار دوستش میدارد، به هم میخورد، او با مهرداد تماس میگیرد اما مهرداد او را ناامید میکند و... .