در سال شصت هجری به عالیجناب «جالوت»، سفیر روم و یار یزید، خبر میدهند که بر اثر شورشی علیه خلیفه، شهر و دربار شام به هم ریخته است. جالوت که مشتاق است به یزید تازه بر تخت نشسته کمک کند، زمانی که درمییابد اعتراض، بیصدا سرکوب شده، در جستوجوی علت آن برمیآید. وی متوجه میشود که اصلا شورشی در کار نبوده است و خلیفه، تنها عدهای زن و کودک را به اسارت گرفته و مردانشان را کشته است. نوشتار حاضر گزارش مفصلی از حوادث بعد از واقعة کربلا است. آنچه باعث اهمیت این گزارش شده، جسارت نویسنده در پرداختن به موضوع جابجایی سفیران است. انگیزة نوشتن گزارش در نگاه اول، شرح گم شدن نمایندة روم، جناب جالوت، است. اما تصویری که از حوادث پس از واقعة کربلا و دربار شام در این گزارش ارائه شده در نوع خود خواندنی است.