رک و راست بگویم که این، دفتر وقایعنگاری است، نه یک دفتر خاطرات. این، فکر مامانم بوده، نه من. اما اگر او فکر میکند که در این دفتر درباره احساساتم و از این چیزها مینویسم، پاک اشتباه کرده. تنها دلیلی که این دفتر را قبول کردم، این بود که بعدها وقتی مشهور و ثروتمند شدم، این کتاب به دردم میخورد. اما فعلا همکلاسی یک مشت کودن هستم. امروز اولین روز مدرسه است و حالا منتظریم معلممان بیاید و بهتر است تا آمدن او توی این دفتر بنویسم. فقط از من نخواهید که بنویسم دفتر عزیزم این اتفاق افتاد و یا دفتر عزیزم آن اتفاق افتاد… .