ویروس مجموعهداری، که از همان کودکی به جانم افتاده بود، با گذشت زمان و در نوجوانی به ویروسی دائمی تبدیل شد. نوع ویروسی که به جان من افتاده بود با ویروسی که به جان دولتمردان میافتد، فرق داشت. برخی از مجموعهداران اصرار به داشتن همه چیز دارند و برخی تنها آثار شناخته شده را طالباند و عدهای هم به دنبال عدد و رقماند. اما ویروس من از نوع جمعآوری ناشناختهها و کمیافتها بود. اگرچه قسمت اعظم هّم من صرف صنایع گذشته ایران میشد، اما از هنر معاصر نیز غافل نبودم و چنین بود که در بخش هنر معاصر هیچگاه توفیق دستیابی به هرآنچه که میخواستم، نیافتم و از محتوای کتاب موجود فراتر نرفتم.