دربارۀ کتاب دچار
«فرین» که در تعطیلات عید به سر میبرد با تماس «مهتا» دوست و همکارش که خبر از چپ کردن یک اتوبوس در اتوبان را میداد، آماده میشود تا به بیمارستان برود. او آنقدر عجله دارد و با سرعت رانندگی میکند که یکدفعه پیرمردی را در حال رد شدن از خیابان میبیند، او که نمیتواند ترمز کند بیمهابا به جدول کنار خیابان میکوبد، مرد جوانی نزدیک ماشین میشود تا فرین را نجات بدهد چون هر لحظه ممکن است ماشین آتش بگیرد و... .