دربارۀ کتاب راز گشوده به انضمام کتاب امیدوارم زودتر بمیری
از یک منظر میتوان مکاتب عرفانی را به چند گروه تقسیم کرد: «جادومحور»، «نیایشمحور»، «مراقبهمحور» و «نادوگانگی». بحث محوری در نادوگانگی این است که همهچیز صرفا یگانگی است که خود را به صورت همهچیز متجلی میکند؛ بنابراین، وجود جوینده معنوی توهم و رؤیاست. در مکاتب مراقبهگرا، به فرد توصیه میشود تکنیکهای مراقبه را انجام دهد تا به روشنضمیری برسد، اما در مکتب نادوگانگی سخن این است که مراقبهگر وجود ندارد! زندگی همانطور که باید، اتفاق میافتد. این احساس که کسی در من هست که به دنبال چیزی است، درواقع شبیه به خواب و رؤیاست و هیچ اصالتی ندارد. این یگانگی است که خود را به صورت جوینده ظاهر میکند. درست مانند فیلمی که روی پرده سینما نمایش داده میشود، و چیزی جز بازی رنگ نیست، آنچه اصالت دارد پرده سینماست. از آنجا که کسی وجود ندارد و هویتِ جوینده صرفا هویت فکری است، بنابراین، کاری خاص برای بیداری نمیتوان کرد! زیرا فرد خیالی نمیتواند کاری کند که به خیالی بودن خودش پی ببرد! بیداری به صورت غیرمنتظره اتفاق میافتد و ناگهان به وضوح دیده میشود که هیچ فردیتی وجود ندارد و زندگی درواقع بدون مرکز است! جوینده درمییابد تنها حجاب میان او و حقیقت «خودِ» اوست و از میان برمیخیزد. وقتی جوینده از میان برخاسته باشد، فقط حقیقت هست و اینطور نیست که کسی حقیقت را یافته باشد! این کتاب درباره کشف دوباره کسی است که زندگی میکند.