دربارۀ کتاب بره ی مسافر
در یکی از چمنزارهای دور، بره بامزهای با مادرش زندگی میکرد. اسم بره کوچولو «برهجون» بود. از وسط چمنزار، رودی جاری بود که آب شیرین و تمیزی داشت. برهجون در کاشتن سبزیجات و بلال به مادرش کمک میکرد، بعد از اینکه کارشان تمام میشد در مزرعه با هم مسابقه میدادند و موقع شب به خانه برمیگشتند و در آرامش به خواب عمیقی فرومیرفتند. زندگی برهجون در این چمنزار سپری میشد؛ تا اینکه در یکی از همان روزها برهجون که حوصلهاش سر رفته بود به فکرش رسید که بهجای دوري برود و... .