دربارۀ کتاب چالار و دوست جدیدش
مادر وارد اتاق پسر کوچکش «چالار» میشود و به او میگوید چون قرار است از فردا به سرکار برود یک پرستار به منزل میآید تا از او نگهداری کند. در همین موقع «فیرات» برادر بزرگتر چالار از راه میرسد و متوجه میشود که قلعهای را که ساخته، برادر کوچکترش خراب کرده است و... .