دربارۀ کتاب زخم هایی که خنجر شده اند ...
این کتاب که دومین رمان «هانیه موحد» به شمار میرود که در آن حال و هوای شخصیتها را در مکانی مشترک به اسم مترو نشان میدهد. یعنی اکثر اتفاقات در مترو رخ میدهد و این وسیله حملونقل نماد جامعهای آشفته و زخمخورده میشود. داستان 9 روایتگر اصلی دارد و هر کدام به نوعی با دیگری درگیر و یا همصحبت میشود که درنهایت شخصیتها در یک نقطه تلاقی به هم وصل میشوند؛ جایی به نام بیمارستان. در بخشی از این رمان میخوانیم: «چند ثانیه بعد در باز میشود و زنی روبهرویم میایستد. چیزی درونم ول میشود. مغزم گیر میکند لای بتهای درشت و خاردار و تقلاهای بیخودیاش شروع میشود. غزل بود ولی انگار نبود یعنی خودش نبود. شبیه آدم اسیری بود که از تبعیدگاه فرار کرده و در مسیر فرار زخمی شده باشد. پوست صورتش زرد و سرخ بود. جوری این دو رنگ با هم قاطی شده بود که نمیشد گفت به زرد تمایل بیشتری دارد یا سرخ...».