دو سال است که «پل هانسن» دوران محکومیت خود را در زندان ایالتی مونترال میگذراند. او با «هورتون» که در قتلی مشارکت داشته همسلول است. هانسنف پیشکار مجتمع ساختمانی «اکسل سیور» بوده است؛ جایی که در آن استعداد سرایداری، باغبانی و مباشریاش را به نمایش گذاشت و مهمتر از همه یاور و تسلیبخش افراد اندوهگین بود. وی در زمان خدمت کردن به یکی از ساکنان ساختمان، با دختری به نام «وینونا» آشنا میشود که خلبان هواپیمای آبنشین و شغلش جابهجا کردن مرسولات و افراد بر فراز ابرهاست. همه چیز به زودی دستخوش تغییر میشود، فردی جدید مدیریت «اکسل سیور» را برعهده میگیرد و حادثهای غریب رخ میدهد که... .