من رو می بخشی؟

برادرهای «فیجی» روباهه، چوب «خرسی» را برداشته بودند و به جایی برده بودند تا مخفي کنند. حالا خرسی از فیجی چوبش را می‌خواست و نمی‌دانست که چوب دست برادرهای اوست. فیجی هم می‌ترسید راستش را به خرسی بگوید، برای همین هرجا را که می‌توانست گشت تا چوب را پیدا کند، اما نشد. تا اینکه یک چوب دیگر برای خرسی پیدا کرد و به او داد. خرسی از صورت فیجی فهمید که او از چیزی ناراحت است، برای همین از او خواست تا حرف بزند. فیجی هم تمام ماجرا را برای دوستش تعریف کرد و خرسی او را بخشید و گفت که همیشه راست بگوید و چیزی را از او مخفي نکند. جلد سوم از مجموعه کتاب‌های «فیجی و خرسی»، دربرگیرنده یک داستان تخیلی و آموزنده درباره «دروغ نگفتن» برای کودکان دو گروه سنی «ب» و «ج» است.