این لحظه… این لحظهای که خط مرزی بین دو پای مهاجر قرار میگیره! اون لحظهای که درست در آستانه است، روی خط جداکننده، در لبهی زندگیاش. همون لحظهای که در میان دو کشور، دو زبان، دو هویت و دو فرهنگیم! همون لحظه که چیزی اینقدر انتزاعی مثل مرز، تبدیل میشه به یک مشت خاک، چند لیتر آب، یک خط به ضخامت چند سانتیمتر.