دربارۀ کتاب نام من هیچکس
«نام من هیچکس»، خاطرات عبرتآموز و تلخ یکی دیگر از معتادان به مواد مخدر است که در مسیر زندگی پُر از ماجرایش شما را به همراه خودش به سرزمین ناشناخته بیماران معتاد میبرد و درنهایت توانایی اراده و قدرت خداوند را به شما نشان میدهد که چگونه هیولای قدرتمند اعتیاد در مقابلش خواروخفیف میشود! در بخشی از کتاب میخوانید: «یک روز از ماه اردیبهشت نزدیک ظهر بعد از خرید نان و پنیر وارد کارخانه شدم، متوجه شدم همه کارگران در قسمت ورودی کوره آجرپزی جمع شدند. آنها را کنار زدم، در مقابلم جسد زنی قرار داشت که با سر و صورتی خونین و آلوده به خاک و خرده آجر بر زمین افتاده بود. از دیدنش شوکه شدم، باورم نمیشد، بغض امانم را بریده بود، این جسد مادرم بود...».