دربارۀ کتاب پناهگاه
رمان الهامبخش «پناهگاه» با تلفیقی از درونمایه عاشقانه و دین مسیحیت، میکوشد تا نگاه نابرابر جامعه به بیخانمانها و افراد فقیر را در قالب داستان به چالش بکشد. این رمان به این نکته اشاره میکند که دین برنامهای جامع برای هدایت انسانهاست و هیچ انسانی به انسان دیگر برتری ندارد مگر در پرهیزکاری، درستکاری، تفکر یکتاپرستی و اعتقاد راسخ به پیامبران؛ از اینرو اعتراف به واقعیت ادیان آسمانی بدون تحریف و پیامبران برگزیده الهی و احترام به کتب و شرایع آنان جزو اصول اعتقادی اسلام شمرده شده است. در بخشی از این رمان میخوانید: «احساس میکرد دیگر یک روز بیشتر زنده نخواهد ماند. از خدا خواست تا کمکش کند. خدا هم به او گفت که از آنجا برود. نگفت به کجا. فقط میدانست که قرار است برود. با اتومبیلی که متعلق به خودش نبود، به همراه سگ کوچکش به راه افتاد. به راهش ادامه داد تا جایی که دیگر بنزینش تمام شد و سپس به یک شهر ناآشنا رسید. داخل یک کلیسا شد و بعد به چیزهای بیشتری که از خدا خواسته بود دست یافت...».