دربارۀ کتاب راز ماه و خورشید
«مهتاب» به همراه مادر و خواهرش به پارک میروند تا کمی تفریح کنن، مهتاب در پارک همکلاسی قدیمیاش «سپیده» را میبیند. پس از آشنایی مادرها، مادر سپیده پیشنهاد میکند تا همگی به خانه آنها بروند. مادر مهتاب میپذیرد. در خانه سپیده، مهتاب آینهای قدی میبیند که رازی در آن نهفته است، آینهای که درست شبیه به گردنبند مادربزرگش طراحی شده، گردنبندی که سالهاست به شکل عجیبی ناپدید شده است... .