دربارۀ کتاب طوفان اسرار
این کتاب جلد سوم از رمان سه جلدی «نه هزارمین نفر» است. این رمان، داستانی ضد جنگ و رئالیسم اجتماعی را دربردارد. در جلد پایانی، شخص اولِ داستان سعی میکند در جنگی دشوار با اهریمن تاریکی پیروز شود. در این راه همه دوستان و نزدیکان کنار او میجنگند. در بخشی از این رمان میخوانید: «عزیز دلم روزهاست از دیدن تو و شنیدن صدایت محروم هستم. بارها دفترچه خاطراتت را مرور کردم. پنجاهمین روز بهار، رز دوست داشتنیام شاید این آخرین خطی باشد که مینویسم، توقع ندارم مرا که تنهات گذاشتم ببخشی، اما...».