ای حافظ!اگر می خواهی دمی از یار بدور باشی،هرگز از او نهان مشو و به دیگری مپرداز!آنگاه که دلدار را دیدار می کنی،گیتی را فرو گذار و به هیچ بگیر.حضور در این بیت واژه ای است ویژه در زبان درویشان؛حضور حالی است صوفیانه که در آن حق بر دل درویش آشکار گردیده است و درویش،در پیوند با دوست،از خود نهان شده است.هنگامی است که او آمده است،پس من به ناچار رخت از میان برگرفته است.به هنگام حضور،آن زمان که خداوند در دل درویش به تجلی و نمودی آشکار شده است،درویش در بی خویشتنی و خودفراموشی به سر می برد.رهاورد حضور برای درویش «حال» است. غیبت نیز از واژگان ویژه ی درویشان است و وارونه ی حضور.غیبت زمانی است که حق بر دل درویش نهان است و درویش بر خویش آشکار.در این زمان درویش در آگاهی و هوشیاری به سر می برد و در هنجاری روانی است که صوفیان آن را صحو می نامند.صحو در برابر محو یا سکر است.رهاورد غیبت صحو است و ارمغان حضور محو.