بخش اول کتاب پیشِ رو شامل روایتهاست از رویدادها یا بهعبارتی، آنچه پیش آمده از دیدگاه افراد. "بهمن بازرگانی" در این کتاب، متکلم وحدهی خاطرات نیست؛ در هر جلسهای از دوستی دعوت میکرد، تا حول محوری، نوعی جریان آزادِ روایت صورت گیرد. آنها ضمن یادآوری برخی رویدادها، درصدد وصلکردن آنها به هم بودند تا بهاصطلاح داستان سازمان معنی دهد.
در بخش دوم کتاب، بازرگانی با دستمایهکردن بخشی از خاطرهاش و بر پایهی نظریهی ماتریسی خود سعی دارد تاریخ سازمانی را که در جوانی عضوش بوده توضیح دهد… در این بخش، ردّی از حقیقت را میتوان یافت که حتی برای خود بازرگانی که در دل وقایع روزگارش بوده، نمایان نیست. او میخواهد تشریح و توضیح و تبیین کند، نه اینکه فهرستی از رویدادهای زندگیاش را سامان دهد. درست است که او خود برسازندهی بخشی از تاریخچهای بوده اما بدین معنا نیست که حقیقت نیز بر خود او روشن بوده است.