نویسنده در این کتاب سعی میکند به این پرسش پاسخ دهد، پرسشی که شاید از دید خیلیها پاسخش روشن باشد: «چه چیزی نیچه را نیچه کرده است؟» از دید زوپانچیچ، نیچه نه فقط در زمانهٔ خودش بلکه در هر زمان متفکری است بیرون از جریان اصلی.
این کتاب به دو بخش تقسیم شده است.
1. بخش اول سه مضمون محوری تفکر نیچه را بررسی میکند: ۱. اعلام مرگ خدای مسیحی. «خدا مرده است» و «مسحیت پس از مرگ خدا زنده ماند» ۲. آرمان زهد ۳. نیستانگاری یا نیهیلیسم
2. در این بخش به سراغ استعارهٔ «نیمروز» در کار نیچه و پیامدهای آن برای تلقی نیچه از «حقیقت» میرود.
نیمروز بنا به تعریف نیچه لحظهای نیست که همهٔ سایهها رنگ میبازند و محو میشوند بلکه لحظهٔ «کوتاهترین سایه» است.