در این رمان طنز شخصیتهای اصلی، یک پادشاه قدرقدرتِ مغزنخودی و یک «آقاکوچولِ» نکتهسنج رکگوست که راهی سفر خارجه میشوند و ماجراهای طنز و خندهدار زیادی را رقم میزنند. پادشاه مغزنخودیِ این قصه، مخاطب را به یاد ناصرالدینشاه قاجار میاندازد و در این قصه، با همه ندانمکاریهایش، هیچوقت از موضع بالا و قدرقدرتیاش پایین نمیآید؛ حتی اگر آقاکوچول با بیان تندوتیزش همه کارهای او را به تمسخر بگیرد...