دربارۀ کتاب فصلی به نام زن
این داستان، روایت زندگی زنی به «رعنا» است که در زمان حال نوزادی به نام «اقاقی» دارد و به دور ازهمسرش زندگی میکند. آن شب رعنا تصمیم گرفته بود تا بهجای لالایی برای نوزادش از خاطرات دوران پیش از ازدواجش بگوید. او لالایی داستانگونهاش را از 7 سالگیاش شروع میکند، از روزهایی که در اکابر از چند درس نمره صفر گرفته بود و با ترس به خانه پا گذاشته بود، از عروسی خواهر 14 سالهاش «ریحانه» که در شب عروسیاش از خانه همسرش «عطا» فرار کرده و به خانه پدریشان پناه آورده بود، خانهای که خشونت در آن بیداد میکرد و... .