دربارۀ کتاب بهتر است با یک نفر حرف بزنی
«لوری گُاتلیب»، درمانگری ساکن شهر لسآنجلس است که به بیماران خود کمک میکند. از طرف دیگر، بحرانی در زندگی خودش پیش میآید که دنیایش را زیر و رو ميکند. از دیگر شخصیتهای کتاب، «وِندِل» است، درمانگری عجیب و غریب، اما بامزه که لوری اغلب برای مشاوره به مطب او مراجعه میکند. وندل با کلهای طاس، پیراهن پشمی و شلوار خاکیرنگش، انگار ذاتا برای این کار آفریده شده است. با وجود اين، اصلا در قالب شغلش نمیگنجد. به مرور که گُاتلیب، دالانهای پرپیچوخم زندگی بیمارانش را واکاوی میکند، بیمارانی مثل یک تولیدکنندهِ خودپسند هالیود، زن جوانی که به تازگی ابتلایش به بیماریای کشنده تشخیص داده شده است، خانمی مسن که تهدید میکند اگر تا موقع جشن تولدش وضعیت بهتر نشود خودکشی خواهد کرد و دختر جوانی بیست و چند ساله که مُدام با آدمهای اشتباهی قرار آشنایی میگذارد، متوجه میشود مشکلاتی که آنها با آن دست به گریبان هستند، فرقی با مشکلات خودش در زندگی شخصیاش ندارد. گُاتلیب با خِرد و طنزی مثالزدنی از ما دعوت میکند تا وارد دنیای او به عنوان درمانگر و بیمار شویم و به واکاوی حقایق و دروغهایی بپردازیم که در فرازوفرود مابین عشق و تمایل، معنا و مرگ، گناه و رستگاری، ترس و شجاعت، امید و تغییر به خود میگوییم. «شاید باید با کسی حرف بزنی»، کتابی انقلابی از نظر صداقت خود است، و بررسی شخصی عمیقی را از قلب و ذهنهای افراد انجام داده و نادرترین هدایا را در اختیار قرار میدهد. پُرترهای جسورانه که نشان میدهد انسان بودن به چه معناست و روایتی بسیار طنزگونه و آگاهیبخش در مورد زندگیهای رمزآلود شخصی ما و قدرتمان برای تغییر دادن زندگی است.