دربارۀ کتاب آوای یخ و آتش: نبرد پادشاهان
روزگاری تاریک تمام دنیا را گرفته بود. برای مبارزه با تاریکی به یک قهرمان و یک شمشیر شایسته نیاز بود، شمشیری که نظیرش در دنیا نباشد؛ برای همین «آزور آهایی» 30 شبانهروز بیوقفه در معبد کار کرد و شمشیرش را با آتش مقدس ساخت و آن را گداخت و پُتک زد؛ تا اینکه شمشیر آماده شد. اما وقتی شمشیر را در آب زد صد تکه شد، اما چون قهرمان بود نمیتوانست کار رها کند پس دوباره شروع کرد. بار دوم ۵۰ روز طول کشید و شمشیر بهتری ساخت. آهایی یک شیر شکار کرد تا تیغه را در قلب حیوان فرو ببرد و با خون سرخ آبدیده کند اما دوباره شمشیر خُرد شد. بار سوم، 100 شبانهروز روی شمشیر کار کرد و تیغه را در آتش مقدس سفید کرد و آن را در قلب همسرش فرو کرد چراکه او را بیش از هر چیز دیگری در دنیا دوست داشت و... .