این رمان، داستانی است با چند راوی، راویانی که قصه خود را به شکلِ روزنوشته ساختهاند. قهرمانِ اصلی رمان یک نجیبزاده ویکتوریایی است. این نجیبزاده قدرتمند که املاک فراوانی دارد و بر جهانِ خود مسلط است، تصمیم میگیرد تونلهایی عظیم زیرِ املاک و زمینهایش حفر کند. تونلهایی که به راحتی کالسکه از داخلشان عبور میکند و تمامِ منطقه را از زیرِزمین به هم پیوند میدهند. این تونلها کمکم هویتِ او را تغییر میدهند و اتفاقهایی آمیخته با نوعی تلخیِ طنزآلود، نوعی دگردیسیِ عمیق رقم میزنند.