«نظام ایدئالیسم استعلایی»، اثر «فریدریش ویلهلم یوزف شلینگ»، جایگاهی ویژه و بیبدیل در ایدئالیسم آلمانی پساکانتی دارد. این اثر به همراه «بنیاد کل آموزه علم فیشته» و «پدیدارشناسی روح هگل» سه اثر دورانساز این جریان فلسفی را تشکیل میدهند. «نظام ایدئالیسم استعلایی»، درواقع مظهر اوج اندیشههای فلسفی شلینگ در دوره نخست فعالیت او INSERT INTO short_story (id, book_id, story) VALUES(1794- 1800) و حاصل تأملات وی درباره فلسفههای اسپینوزا، لایبنیتس، کانت و فیشته است. شلینگ در «نظام ایدئالیسم استعلایی» بر آن شد که به رؤیای پساکانتیِ «نظامِ فلسفه» جامه واقعیت بپوشاند. وی در این اثر، کوشید آنچه را نزد کانت و فیشته پراکنده و متفرق بود، در یک اثرِ واحد وحدت ببخشد. از اینرو، «نظام ایدئالیسم استعلایی» شامل دو بخش اولیه است (بخشهای نخست و دوم) که در حکمِ «فلسفه اولی» هستند و در آنها «اصلِ» فلسفه استنتاج میشود. بخش سوم «فلسفه نظری» را تشکیل میدهد که شلینگ در آن تحقیقات خویش درباره «فلسفه طبیعت» را دوشادوش تاریخِ آگاهی، شرح میدهد. بخش چهارم، «فلسفه عملی» به معنای «موسع» را تشکیل میدهد که شلینگ در آن مفاهیم «اراده»، «خودتعیّنبخشی»، «دیگری»، «قانون اخلاق»، «تاریخ» و «دین» را پیش میکشد. بخش پنجم، معطوف به «غایتشناسی» است و نهایتا در بخش ششم «فلسفه هنر» بهمنزله «ارغنون فلسفه» و مقامی برتر از فلسفه مطرح میشود.