در این رمان «کتی اچ»، 31 ساله داستان زندگیش را روایت میکند. کتی، «تامی» و «روت»، دانشآموزان مدرسه شبانهروزی نامعمولی به نام «هیلشم» هستند. در هیلشم، دانشآموزان فقط به یادگیری و آفرینش هنرهایی مثل نقاشی، سفالگری و کاردستی میپردازند و بر سلامتی بچهها نظارت شدیدی اعمال میشود. همچنانکه کتی، داستان بزرگ شدن خودش و دوستانش، عشق ناگفتهاش به تامی و دوستی پرفرازو نشیباش با روت را پیش میبرد، ما هم به آهستگی پی به حقیقت وجود این بچهها میبریم. این دانشآموزانِ هیلشم، بهگونهای هستند که متولد شدهاند تا اعضای بدن خود را اهدا کنند و به تدریج بمیرند. آنها ابتدا قبل از اهدای عضو مددکار میشوند. این اثرِ «ایشی گورو»، رمان تکاندهندهای است آکنده از احساس شکنندگی انسان معاصر، خاطرات بهیادماندنی شخصیتهایی که رفتهرفته به حقیقت دوران کودکی به ظاهر شاد و نیز آینده خود پی میبرند.