دربارۀ کتاب پسران نیکل
این کتاب قصه دو نوجوان سیاهپوست در یک مرکز دارالتأدیب جداسازینشده به نام آکادمی «نیکل» است. «الوود»، دوست دارد در دانشکده سیاهپوستان شهر به تحصیل بپردازد. یک روز برای آشنایی با فضای دانشکده به آنجا میرود و هنگام رفتن ناخواسته و ندانسته سوار خودرویی میشود که سرقتی است و پلیس او را دستگیر میکند. آکادمی نیکل وعده آموزش فکری، فیزیکی و اخلاقی به بزهکاران نوجوان میدهد. شعار این مرکز آن است که در آرامش و صلح مردانی شریف تربیت میکند. اما حقیقت چیز دیگری است! دوستان الوود در آکادمی نیکل یا در مقابل رفتارهای مسئولان آن مقاومت کرده و به همین دلیل سربهنیست میشوند و یا در برابر چشمان الوود به افرادی بیاراده و مطیع تبدیل میشوند. اما الوود همواره جملهای از «مارتین لوترکینگ» را به خاطر میآورد و مسیر دیگری را پیش میگیرد: «ما را به زندان بیندازید، خانههایمان را بمباران کنید، فرزندانمان را تهدید کنید، کتک بزنید و نیمهجان رهایشان کنید، ما همچنان به شما عشق خواهیم ورزید». الوود، هنگام رویارویی با کابوسهای آکادمی، مکانی که در آن دانشآموزان ضرب و شتم میشوند و مورد سوءاستفاده جنسی قرار میگیرند، بر پیام مارتین لوترکینگ تمرکز کرده و سعی میکند نفرت و بیعدالتی را با عشق جواب دهد. یکی از دوستانش به نام «جک ترنر»، پسربچهای است که پدر و مادر ندارد و تصور میکند آرمانگرایی الوود سادهلوحانه و اشتباه است. دیدگاههای متفاوت این دو، داستان را جلو میبرد و منجر به تصمیمگیریای میشود که عواقب سنگینی به دنبال دارد. این رمان یک داستان واقعی را روایت میکند. داستانی که در مدرسه اصلاح و تربیت روی میدهد، نوجوانانی که به دلیل زیر پا گذاشتن قوانین کشور برای سپری کردن دوره محکومیتشان به این مدارس فرستاده میشوند. مدرسه اصلاح تربیتی که در ایالت فلوریدای امریکا به مدت 111 سال مشغول فعالیت بوده و اتفاقات آن همواره موضوع مهمی برای تحقیقات دانشگاههای امریکا بوده است و آنان توانستند قبرستانهای مخفی را پیدا کنند که به احتمال بسیار با این مدرسه اصلاح تربیتی مرموز مرتبط بودهاند.