دربارۀ کتاب سفر به نهایت: رمان
«سفر به نهایت»، داستان آنهایی است که مجبورند بهجای عشق، به امید اکتفا کنند؛ داستان رودخانههایی که در راه رسیدن به دریا با هم تلاقی میکنند؛ داستان تصادفها، هماهنگیها، جداییها، فراموشنکردنیها و داستان آدمهایی که آرزو میکنند گرههای کور باز شوند. در بخشی از این رمان میخوانید: «همین که زنگ پیغام بلند شد با گوشه چشم به تلفنی که بالای سر تخت هاکان بود نگاهی انداختم. احتمالا از یکی از همان کارهایی که برایشان ثبتنام و فرم پر کرده، جواب رد رسیده بود. داشت دوش میگرفت. صدایش کردم، اما...».