داستان محاکمهٔ خوک از روزی شروع میشود که یک خوک در گشت و گذار روزانهاش کودکی را به قتل میرساند و از محل جنایت دور میشود. با سر و صدای مادرِ نوزاد، مردان روستا خوک را زیر درختی خوابیده مییابند در حالی که خونِ داغ از دهانش جاری است. قاتل دستگیر و بهدست دادگستری سپرده میشود تا دادگاه عدالت را جاری کند. داستان اصلی از همینجا آغاز میشود: خوک چطور باید از خودش دفاع کند؟ رفتار انسانها در برابر موجودی که زبانِ دفاع از خود ندارد چگونه است؟
نویسندهٔ جوان این رمان با طرح چنین داستان جسورانهای، نگاهی نمادین و انتقادی دارد به سیستمهای قضاییای که وظیفهشان برقراری عدالت است امّا ظاهراً بویی از آن نبردهاند؛ داستانی که اگرچه ریشه در قرون گذشته دارد امّا هنوز هم برای این روزها تازه است.