دربارۀ کتاب پسر گمشده: داستان واقعی ناخدا هوک
داستان از زبان پسری است که در سن هشت یا نه سالگی به دست پیتر به جزیره آورده شده است. چون در این سن پسرها آن قدر بزرگ شدهاند که روحیه طغیان و اراده پیروی از او را داشته باشند. در جزیره قانون و بزرگسالی وجود ندارد که امر و نهی کند. همسایهها دزدان دریایی و هیولاها و اسباببازیها چاقو، چوب و سنگ هستند. برای پیتر همه بچهها قابل تعویض بودند. وقتی یکی را اینجا در جزیره از دست میداد به محل دیگر میرفت و یکی جدید میآورد. ترجیحاً بچهای که کسی او را نمیخواست چون اینطوری آن پسر، دلش برای محل دیگر تنگ نمی ش و از زندگی در جزیره و انجام کاری که پیتر میخواست، خوشحال بود. قرار بود در جزیره همیشه خوشی و بازی باشد اما... .