این مجموعه یک رمان علمی تخیلی و پسا آخرالزمانی است. تمام دنیا به جز یک کشور نابودشده و زمستان هستهی زمین را به جهنم یخ زده تبدیل کرده است. زمانی که کرادن، شخصیت اصلی داستان، چشمانش را باز میکند و خود را در حالت خودکشی میبیند، نمیداند که در این دنیا چه میکند. او هیچچیز را به یاد نمیآورد، حتی زمانی که میفهمد بدن آهنیاش به تنفس نیاز دارد خود را در گردبادی از فراموشی میبیند. او برای پیدا کردن حقیقتی که به مدت بیست سال دفن شده است پا به دنیای پر از هیولا و انسانهای جهشیافته و بیهویت میگذارد.