در کتاب پیش رو، میخواهیم تحولات اجتماعی و سیاسی جامعه ایران را از منظر گفتمانی، بررسی کنیم. رسیدن به این منظور در وهله اول، مستلزم بررسی نقش زبان است. در علوم سیاسی پنج، شش دهه گذشته چندان متعارف نبوده است که کسی به مسئله زبان توجه کند. برای اینکه به نظر بسیاری، زبان به خودیِ خود چندان شایسته تأمل نیست. مباحث سیاسی و اجتماعی و فرهنگی، عینی هستند. در حقیقت، ما وضعیتهای عینی اجتماعی از جمله جمعیت، سطح سواد، شکاف طبقاتی و امثال این شاخصهها را میسنجیم. اگر جامعهشناسی و سیاست علم هستند؛ پس همین عوامل عینی را مد نظر قرار میدهیم؛ مثلاً شکاف طبقاتی را بررسی میکنیم و راجع به چندوچون یک جامعه سخن میگوییم.