جولیت کترسو و ماهیانای رومئو، وارثان قدرتمندترین خانوادههایی که با هم جنگ هستند، عاشق هم میشوند؛ اما وردی که در بدو تولد بر جولیت خوانده شده است، او را وادار میکند از دشمنان قبیلهاش انتقام بگیرد... و رومئو پسر دایی جولیت را کشته است. این یعنی، او باید بمیرد. پاریس کترسو همیشه تنها یک خواسته داشته است؛ محافظت از جولیت و خدمت به خانوادهاش. قرار است در مراسمی ذهن پاریس و جولیت با هم پیوند پیدا کند؛ اما وقتی جولیت سعی میکند از سرنوشتش فرار کند، ورد به اشتباه خوانده میشود. جولیت میمیرد و در عوض، پیوندی میان پاریس و رومئو ایجاد میشود. اگر پاریس میخواهد به حقیقت مرگ ببرد، باید به کوچه پس کوچههای شهر برود، با دشمنش متحد شود و شاید از به قبیلهاش خیانت کند...