کلی، دانشآموز دبیرستانی است که یک روز؛ بستهای شامل هفت نوار کاست، از پست دریافت میکند. این کاستها، توسط یکی از همکلاسیهایش به نام هانا بیکر پر شده است. هانا که با مرگش همه دوستان و نزدیکانش را غافلگیر و ماتم زده کرده است، علت خودکشیاش را در این راستا توضیح میدهد. کلی با شنیدن صحبتهای اولیه آنا پی میبرد که ماجرای این خودکشی، عوامل گوناگونی داشته و افرادی که نامشان به ترتیب درک است، میآید. در این قضیه دخیل بودهاند؛ اما نقش خودش در این میان چیست؟ او که پسری سر به راه و بیآزار است، چطور میتواند سبب مرگ یک انسان شود؟