دربارۀ کتاب مریم و نازپری
«مریم»، پنجره اتاقش را باز کرد و خردههای نان را روی لبه پنجره ریخت ظرف کوچک آب را همانجا گذاشت، خانه آنها در طبقه چهارم بود برای همین به راحتی میتوانست لانه پرندهها را روی درخت چنار کوچه ببیند. «پریِ پرواز» پرنده ها را صدا کرد و گفت بالاخره مریم از مدرسه رسید. پرندهها که گرسنه و تشنه بودند با دیدن مریم خوشحال شدند و با اجازه پریِ پرواز به کنار پنجره پرواز کردند. مریم برای تکتک پرندهها اسم گذاشته بود و... .