دربارۀ کتاب پری شکرا
«پری شکرا» به زمین آمده بود تا سبدش را از کارهای خوب پر کند، همینطور که میرفت خورشید زیبا را دید که با نورش گلها را ناز میکرد و میبوسید. پری شکرا بلند گفت: خورشیدخانم چیکار میکنی. خورشید زیبا لبخند زد و گفت دارم از خدای مهربان تشکر میکنم. گلها از بوسههای خورشید خندیدند و بوی خوبشان همه جا را پر کرد. پری شکرا گفت: بهبه چه بوی خوبی، گلهای قشنگ چیکار میکنید. گلها گفتند: داریم اینجوری از خدای مهربان تشکر میکنیم. تا اینکه زنبور کوچولو روی گلها نشست و... .