فلسفه تحلیلی تقریباً ۱۰۰ ساله است و در حال حاضر، نیروی غالب در فلسفه غربی به شمار میرود. این فلسفه، دهههاست که در جهان انگلیسیزبان غلبه دارد. در کشورهای آلمانیزبان قدرتمند است و حتی در مکانهایی مانند فرانسه که زمانی، دشمن به حساب میآمدند، تاختوتازهایی داشته است. درعینحال، شایعاتی در مورد مرگ فلسفه تحلیلی، به پایان رسیدن آن یا دستکم بحران در آن مطرحاند و در مورد بیماریهایی که به عیان در آن تشخیص داده میشوند، صحبت میشود. احساس بحران نه تنها میان شارحان، بلکه میان مدافعان پیشرو فلسفه تحلیلی وجود دارد. فون وریخت، به این نکته اشاره میکند که فلسفه تحلیلی در مسیر تبدیل شدن از جنبشی انقلابی به نهادی فلسفی، به همان اندازه که تنوع یافته، خصوصیات متمایز کننده خود را از دست داده است. ناظران متعددی که معتقدند تمایز مرسوم میان فلسفه تحلیلی و قارهای منسوخ شده است، این نکته را تکرار کردهاند. از دست دادن هویت، یک نگرانی عمومی است و از دست دادن توان، نگرانی ای دیگر. پاتنم، مکرراً خواستار احیای فلسفه تحلیلی شده است.