دربارۀ کتاب عاشق نشان
«طاها»، شخصیت اصلی این داستان است که با حضوری نزدیک در یک روز کاری آتشنشان، علاوه بر به تصویر کشیدن کارهای این قهرمانان در یک شیفت خدمت و معرفی زوایای مختلف کار آنها به پاسخ سؤالاتی که درباره زندگی و مشکلات کاري آنها پیشآمده، میپردازد. سؤالاتی که حداقل یکبار برای همه ما خصوصا در فرازونشیبهای زندگی پیش آمده است. در گزیدهای از این داستان میخوانید: «من، سعید و علی به یک دانشگاه وارد شدیم و نیما و محمد هم وارد بازار کار شدند علی در رشته حسابداری، سعید در رشته عمران و من در رشته کارگردانی مشغول تحصیل شدیم و هم مستندسازی را شروع کردم؛ با اینکه رشتههای تحصیلی متفاوتی داشتیم اما ساعتهایی را با هم میگذراندیم. راهمان به ظاهر از یکدیگر جدا شد، اما...».