دربارۀ کتاب ناسور
این داستان درباره مرد جوانی است که به همراه دوستش «امجد» به تهران آمده است تا کار کند. «زری»، زن امجد پابهماه است، اما هنوز نوزادش متولد نشده که امجد بدون هیچ حرفی او را ترک میکند و به جایی دور میرود. مرد جوان همیشه زری را دوست داشت و دلش میخواست حتی با نوزادش با او ازدواج کند اما... .