مگسها از ردیف سه شیشه اول پنجره گذشته بودند. پنجرهها دیرپاترین اجزای هر خانهای هستند و بعد از ترک خانه، غمانگیزترین آنها. تلفظ سه شیشه به تلفظ سه شنبه خیلی نزدیک است. شاید هم از سحر عدد سه بوده باشد. عددی که آدمی را افزون میکند و قدرت خود را به تمامی نشان میدهد. شاید جایی عکس بیشه هم افتاده باشد که در شیشه یا صدای تیشه، همان ناله ریشه بوده باشد. مگسها رسیدهاند به شیشه پنجم و دیگر معلوم نیست که کدام اول بوده یا دوم و چند بار اول و دومی آنجا جابجا شده است. هنوز دارند در خیسی شیشه پنجم، تند تند بال و پا میزنند و سعی میکنند بالا بروند. این چه سماجتی است در کله مگسیشان که همهاش به بالا رفتن میکوشند، معلوم نیست. شاید، نه حتماً، رعنا بارها و بارها کنار چشمه نشسته و چشم دوخته به قله کوههای اطراف، بی آنکه متوجه مگس مینشینند روی بازوهای لختش، یا از آن پرواز میکنند و وز وز کنان دور میشوند.