دربارۀ کتاب یالچین آبی: داستان های تولگا گوموشای
کتاب یالچین آبی، مجموعه داستانهایی از تولگا گوموشای است که بیشتر روایت اجتماعی دارند. یالچین آبی از پشت پیشخوان بیرون آمده و از کنار زرین که بوی صابون عربی میداد، رد شد و به طرف پشت سر زرین حرکت کرد و از بالاترین قسمت قفسه، یک سفیدکننده برداشت. به پشت پیشخوان برگشت و بعد داخل پلاستیکی که با فوت درش را باز کرد گذاشت. لحظهای که یالچین آبی مشغول تمیز کردن پاک کننده برای گذاشتن داخل پلاستیک بود، مثل کسی که در بین دنیای واقعی و خواب گیر کرده، با لحنی صمیمی آهسته زمزمه کرد: موهایم خرمایی شده. بعد طوری که بازوهایش میلرزید، خندید و گونههایش قرمز شد.