دربارۀ کتاب خود کرده را تدبیر نیست
دلم میخواهد زندگی پر از درد و رنجم را به صورت کتابی در آورم تا در اختیار همگان قرار گیرد و سعی میکنم، از اولین خاطراتی که به ذهنم میرسد و چیزهایی که این دو چشمم دیده و این فکر کوچکم در حافظه خود جای داده و تا امروز آن را حفظ کرده، بنویسنم. اول از تولدم شروع میکنم؛ باید بگویم حکایت من، حکایت کسی است که عاشق دریا بود ولی قایق نداشت، دلباخته سفر بود اما همسفر نداشت، حکایت کسی است که زجر کشید، ولی ضجه نزد. زخم داشت ولی نالهای نکرد، نفس میکشید ولی هم نفس نداشت، میخندید ولی کسی غمش را نفهمید و این است زندگینامه من...