در مطالعه نوشتهی برخی شعرا و نویسندگان امروزی، به خصوص نوشتههای رضا رفیع و برادرش جلال رفیع، استاد مسلم طنز منزه اجتماعی امروز؛ بسیار خندیدهام و به یاد بعضی مطالب فراموش نشدنی توفیق افتادهام... که هرگاه دسترسی به مال غیر نداشتهام، به سراغ باقیمانده دورههای قدیمی توفیق رفتهام و برای چندمین بار، دلی از عزای زندگی در آوردهام و دمار از روزگار کج رفتار. به نحوی که شلیک خنده من، اهلبیت را از خواب پرانده است و مدتی هم با هم دیگر خندیدهایم... عجب روزگاری است! و کتاب موجود، مشحون از این مطالب است که خواننده را به فکر وامی دارد؛ در ذهن میماند و هر چند بار که خوانده شود، تازگی خود را از دست نمیدهد. مطالب شیرین و شیوای کتاب، با اینکه به تناسب زمان و موضوع روز نوشته شده، اغلب نو و تازه هستند.