«از زندگی چه میخواهید؟ ممکن است بگویید همسری مهربان، کاری خوب و خانه ای زیبا. اما اینها صرفاً چیزهایی است که «در» زندگی میخواهید. اما پرسش این است که در میان چیزهایی که در جستجویشان هستید کدامیک برای شما از همه ارزشمندتر است؟ ... خیلی از ما اصلاً نمیدانیم هدف اصلی زندگیمان چیست. شاید بدانیم در هر دقیقه از زندگی یا هر دهه از عمرمان چه میخواهیم، اما هرگز درنگی نکردهایم تا به هدف اصلی زندگیمان بیندیشیم. ... بدون فلسفهای برای زندگی ممکن است بد زندگی کنیم. یعنی با وجود تمام سرگرمیهای لذّت بخشی که داریم ممکن است در آخر کار، زندگی را با تلخکامی به پایان ببریم و وقتی در بستر مرگ افتادهایم ببینیم تنها فرصتمان برای زندگی را از دست دادهایم.»
ویلیام اروین، که مسئلهٔ اصلیاش یافتن راهی برای «خوب زندگی کردن» است، در این کتاب پس از پرداختن به ضرورت داشتن فلسفهای برای زندگی به این پرسش میپردازد که «کجا باید به دنبال چنین فلسفهای بگردیم؟» زیرا در دوران جدید فلسفه بیش از اندازه تخصصی شده است و در کمتر دانشگاهی فلسفهٔ زندگی درس میدهند. اما همیشه اینطور نبوده و بسیاری از فلاسفهٔ یونان و روم باستان نه تنها فلسفهٔ زندگی را موضوع ارزشمندی برای تأمل میدانستند بلکه اصلاً باورشان بر این بود که هدف اصلی فلسفه همین است.
او به این نتیجه میرسد که کاوش در میان فلسفههای کهن راه نویدبخشی برای یافتن چنین فلسفهای است. و از این میان فلسفهٔ زندگی رواقیون را یکی از بصیرتبخشترین و قابل دفاعترینها فلسفههای زندگی میداند و میکوشد با بازبینی و دستهبندی این آموزهها و با استفاده از تجربههای شخصیاش در مسیر رواقی زیستن نشان دهد چطور بینشها و توصیههای عملی رواقیون میتواند به ما آدمهای دنیای امروز کمک کند بهتر زندگی کنیم.