من با دو هدف این کتاب را مینویسم. نخست، خیلی مشتاقم که شما را قانع کنم که زبان کلید انسان بودن است، و بدون فهم چگونگی شکلگیری زبان، ما نمیتوانیم هیچگاه امیدوار باشیم که خودمان را بشناسیم. این حرف را به این دلیل نمیزنم که در چند دههی گذشته به تکامل زبان اندیشیدهام. بلکه کاملاً برعکس. من در چند دههی گذشته به تکامل زبان اندیشیدهام چون مطمئن هستم کلید شناخت انسان در این نکته است. ... اشتیاق من برای متقاعد کردن شما به شور و حرارت من برای دانستن و شناختن انسان برمیگردد. شور و حرارتی که تمام عمر با من بوده است. دلیل دوم این است که میخواهم عواملی که مطالعهی تکامل زبان را ناممکن کردهاند، و این حوزه را به ملغمهای از نظریات متناقض و ادعاهای بیاساس و نگرشهایی ناسازگار تبدیل کردهاند، کنار بگذارم. یکی از این عوامل را قبلاً گفتم: "تعصّبِ نخستیمرکزی" که بسیاری را در این حیطه تحت تاثیر قرار داده و باعث شده است آنها فقط بر پیوستگی ژنتیکی ما با میمونهای انساننمای بزرگ تاکید کنند و تمام تفاوتهای محیطی و زیستبومی بین نیاکان ما و آنها را نادیده بگیرند.
-از مقدمهی نویسنده