دربارۀ کتاب مزارع، کارخانه ها و کارگاه ها (یا ترکیب صنعت با زراعت و کار فکری با کاریدی)
چرا کارخانه، با نیروی محرکه و ماشین آلات خود نباید به اجتماع تعلق داشته باشد؛ بدیهی است که در حال حاضر، تحت نظام سرمایه داری، کارخانه نفرین روستا است، چرا که میآید تا از کودکان بیش از حد کار بکشد و ساکنین مذکر آن را به گدایانی مبدل سازد و کاملاً طبیعی است که کارگران، باید به هر نحو با آن مخالفت کنند، اگر موفق به حفظ سازمانهای صنفی قدیمی خود شده باشند، یا اگر هنوز به خاک سیاه ننشسته باشند؛ اما تحت یک سازمان اجتماعی عقلانی تر، کارخانه با چنین موانعی روبرو نیست، بلکه موهبتی برای روستا خواهد بود و از پیش شواهد انکارناپذیری وجود دارد که نشان میدهد، حرکتی در این جهت در چند اجتماع روستایی صورت گرفته است. بدیهی است که انسان چه مزایای اخلاقی و فیزیکی را از تقسیم کار خود میان مزرعه و کارگاه به دست خواهد آورد؛ اما میشنویم که مشکل، در تمرکز ضروری صنایع مدرن است. در صنعت و همچنین در سیاست، تمرکز دارای ستایندگان بسیاری است.