کتاب نابغهی خردسال پیشخدمت و شعبدهباز اثر توماس مان و ترجمهی محمود حدادی است. سالها پیش در جلسهای ادبی، منتقدی دربارهی توماس مان گفت: «نویسندهی نویسندههاست.» اگر کتاب نابغهی خردسال پیشخدمت و شعبدهباز را بخوانید، به حقانیت سخن او پی خواهید برد. توماس مان 145 سال پیش (1875) در شهر لویک آلمان به دنیا آمد. پدرش بازرگان و سناتور بود. مادرش نیز تباری برزیلی ـ پرتغالی داشت. نوزدهساله بود که پس از مرگ پدرش به مونیخ بازگشت و در حین کار در شرکت بیمه نخستین اثرش ـ افتادهها ـ را منتشر کرد. اندکی بعد به رم رفت و نوشتن بودنبروکها را شروع کرد. چهار سال بعد، پس از آنکه بودنبروکها را منتشر کرد و به شهرت رسید، با کاتیا پرینگسهایم، دختر یکی از استادان دانشگاه مونیخ ازدواج کرد. نویسنده، پس از اوجگیری فاشیسم، علاوه بر اینکه به طرفداران هیتلر هشدار داد به قدرت رسیدن رایش سوم فاجعهبار خواهد بود، در داستان نابغهی خردسال این موضوع را بهانه کرد تا به نارسایی و مشکلات رابطهی میان مردم و پیشوا بپردازد. داستان پیشخدمت و شعبدهباز را نیز همزمان با اوجگیری قدرت هیتلر و موسولینی در قارهی اروپا که به ویروس فاشیسم آلوده شده بود نوشت. منتقدان معتقدند توماس مان در این داستانها به مدد احساسات و نبوغش تلاش میکند رابطهی میان مردم و قدرت را از جنبههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فلسفی بکاود. او که در دوران حکومت نازیها آلمان را ترک کرد، گفت: «مهاجرت میکنم تا حافظ معنویت میهن فریبخوردهی خود در غربت باشم. آنجا که من هستم، فرهنگ آلمان آنجاست.»