به نظر من بیلی باتگیت را هم میتوان از بسیاری جهات رمان پست مدرن نامید، زیرا که این رمان هم در واقع بازگشت رندانۀ شوخی آمیزی است به شیوههای ادبیات گذشته ــ به داستانسرایی مارک تواین در سرگذشت هکلبری فین و زبان ویلیام فاکنر در بسیاری از داستانهایش از یک طرف، به رمان های گانگستری، به ویژه پدرخوانده اثر ماریو پوزو، از طرف دیگر... البته بیلی باتگیت را میتوان به صورت یک رمان سرگرم کنندۀ ساده خواند و به ریشههای آن در ادبیات گذشته اعتنایی نکرد.
از این که آن جور تماماً در اختیار آقای شولتس بودم وحشت کردم. فرمان روایی او ذهن مرا خشک و خالی کرده بود. آدم می تواند با تصمیم دیگران زندگی کند و برای خودش لِک و لِکی هم بکند، تا روزی که اولین چراغ شورش خصلت همۀ آن ها را به آدم نشان بدهد، که همان زورگویی باشد.